تاریخ عشق ( شعر عاشقانه )

mano tanhaiyam

sher o dastan

تاریخ عشق ( شعر عاشقانه )

آنچه مرا به تو نزدیکتر میکند ، محبتهای تو است ، این آغوش من است که آغوشت را هر لحظه بهانه میکند
نمیرنجم از بازی سرنوشت ، نمیدانم تو فرشته ای یا مسافری از بهشت …
هر چه هستی برای من یکی هستی ، یکی که برایم معنای همیشگی دارد
آنچه بین من و تو میگذرد ، لحظه های شیرین عاشقیست که قلبم هر لحظه میتپد برای این لحظه ها
فرقی نمیکند برایم پایان زندگی چه لحظه ایست ، مهم این است که تو آغاز زندگی ام بوده ای…
فرقی نمیکند شب و روز برایم ، مهم این است که تو لحظه به لحظه ی زندگی ام هستی …
آنچه مرا آرام میکند ، چشمان تو است که مرا به رویاهای عاشقانه ام نزدیک میکند…
نزدیک و نزدیکتر ، تا برسم به عمق چشمانت ، تا غرق شوم در اشکهایت ، اشکهایی که به عشقمان حلقه زده در چشمانت
از گذر زمان هراسی ندارم ، آنگاه که تمام ثانیه هایم را با تو میگذرانم…
این با تو بودن است که مرا سبز نگه داشته ، قلبم تمام فصلها را به عشق تو پشت سرگذاشته ، به عشقت تمام غمها را از میان برداشته…
به آینده خواهیم رفت ، تاریخ عشق را ورق خواهیم زد ، تا برسیم به صفحه عشقمان ، جایی که آخرش نوشته است : من و تو با هم زندگی کردیم و با هم به آن دنیا رفتیم….


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, ] [ 22:46 ] [ mahsa ] [ ]